زینب جونزینب جون، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 5 روز سن داره

زینب جون

شب قدر

یارب زتوامروز عطا می طلبم هشیاری وبخشش خطا می طلبم مقبولی روزه ونمازو طاعت از درگه لطفت به دعا می طلبم شعری که مامانی خیلی دوست داره به طاها… به یاسین… به معراجِ احمد به قدر و… به کوثر… به رضوان و طوبی… به وحی الهی… به قرآنِ جاری به تورات موسی… و انجیل عیسی بسی پادشاهی کنم در گدایی چو باشم گدایِ گدایان زهرا چه شب ها که زهرا، دعا کرده تا ما همه شیعه گردیم و بیتاب مولا غلامی این خانواده، دلیل و مرادِ خدا بوده از خلقت ما مسیرت مشخص… امیرت مشخص مکن دل دل، ای دل…بزن دل به دریا که دنیا… که دنیا… که دنیا… به خسران عقبی، ن...
26 تير 1393

مادرانه های من

دختر گلم عشق مامان این روزهاوقتم مال خودم نیست انگار من خودم نیستم خودمو گم کردم وقتی میخوابم یادم میاد منم هستم پس چرا نیستم سر بر میگردونم میبینم عشقم به زندگی باتو جریان داره یعنی یه کوچولو اینقدر منو از خودم دور کرده اولویت همه چیز خودم بودم حالا شدم نصفه ولی با تو کامل میشم نفسم دخترم لحظه های زندگیم با خنده توبه اوج میرسه باگریه تو سرمیخوره از او بالا ومیشینه تو چشای خودم گریه توواسه من اخر هر چیزیه یه غم دنیام شده نبودنم نبودنت اون وقته که غم ودرد ولمس میکنم.کیومیتونم جای توبزارم قلبم به عشق تو تند میتپه اینقدر تند که گاهی اوقات دیگه صداشو نمیشنوم خودم میشم تموم قلبم ومیخوام واست بمیرم دنیای جالبیه وقتی چیزی رو نداری مفهومش ونمی فهمی...
20 تير 1393

شعرهای دخترم

حسنی میگه گلابگو..............حسنی نگو بلا بگو تمبل تمبلابگو..............تنبل تنبلا بگو موی بلند روی شیا ناخون دلاژواهو واهو واه.....موی بلندروی سیاه ناخون دراز واهو واهو واه تاب تاب اباشی ژینب وننداژی  اگه میخوای بنداژی بغل بابام مینداژی.... یه توپ دارم گل گلیه.....شوخ وشپیدو ابیم میزنم زمین هبا میره....نمیدونی چوجا میره ...
14 تير 1393

وداع باشیرمادر

سلام قشنگم بالاخره دیروز(8تیر) ازشیر گرفتمت ولی خیلی خیلی ناراحتم توهم اصلا بهونه نمی گیری واذیتم نمیکنی خوشحالم ازاینکه یه همچین دختر حرف گوش کنی دارم مشکلم این بود که بااین مساله چجوری کنار بیام  که به خوبی داره حل میشه دیشب اینقدر خوب خوابیدی  که فکرشم نمی کردم خیلی خیلی دوست دارم عزیزم بهانه هم اگر میگیری بهانه ی مرا بگیر من تمام خواستن را وجب کرده ام هیچ کس به اندازه کافی خوشبخت نیست هیچ کس هیچ کس به اندازه من عاشق تو وبهانه های تونیست   ...
9 تير 1393

تولد زندگی مامان

سلام گلم الهی مامان دورت بگرده دیشب تولدت بود عمرم دوساله شدی تموم زندگیم....... الان واقعا نمیدونم چی باید بگم..........خوشحالم ازاینکه دوسال روباهمه خوشیاش  ودلنگرونیاش باهات طی کردم.خوشحالم از اینکه تونستم این دوسال رودر کنار یه  فرشته کوچولوی دوست داشتنی مثل توباشم.......به خودم میبالم که مامان  همچین دخترطلایی هستم....عزیزکم ایشالا هزارساله بشی عمرم....... امیدوارم خدا بهم فرصت بده تا دوباره واست تولد بگیرم  دختر قشنگم خانومم عسلم تولدت مبارک بدون که همه  زندگی منو بابایی هستی چندتاعکس ببخشید عزیزم اینقدر سرم شلوغ بودومهمونام...
6 تير 1393

چندتاعکس

خوراکی هایی که عمو جون توکیفت گذاشته بود صورت لواشکی بادایی جون رفته بودی بیرون بازدیدازمحل کاربابایی             پارک پیش بچه ها درحال دست زدن ...
28 خرداد 1393

10روز......

10روز مانده تا دومین بهارزندگی تو........ تمام لحظه های عمرم بدرقه ی نفس کشیدن تو......... وجود تو تنها هدیه گرانبهایی است که خداوند من را لایق آن دانست   دنیا را به لبخندت می بخشم هراسی نیست توشاد باش دنیا دوباره از آن من است   من ازتمام دنیا فقط آن دایره ی مشگی چشمان تورامی خواهم وقتی که در شفافیتش بازتاب عکس خودم را میبینم ...
27 خرداد 1393

هنر نمایی های زینب

ماشا الله از هنر های شما دختر بلا بگم نانای کردنت هست هرموقع که آهنگ شادی بشنوی شروع می کنی به رقصیدن مثلا پریشب که رفته بودیم جشن وقتی آهنگی شروع میشدتوحسابی کیف میکردی و میرقصیدی انقدر قشنگ نانای میکردی که همه دورو وریامون به تو توجه میکردن مامانی این روزهای شیرین با تو بودن همش خاطرهست دلم برای این روزها خیلی تنگ میشه فدای دختر گل مامان بشم بوووووووووووووووس ...
24 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب جون می باشد